رابطه بدون شکست
♦️چاپ شده در “مجله موفقیت” (شماره 408/آذر 1399) ♦️
به هر حال وقتی دو نفر مدتی در کنار هم با عشق و علاقه روزگار می گذرانند، زمانیکه به هر علتی بخواهند از هم جدا شوند، با غم و اندوه مواجه خواهند شد. آن ها ناگزیرند تا با پذیرش و حتی نگهداری این احساس حزن، به خود فرصت دهند که سهم خود را در انتخاب و پیشبرد رابطه ای که نتیجه آن جدایی و شکست بوده است، پیدا کرده و در جهت آگاهی و یافتن راهکارهایی برای اینکه در آینده با تجربه تلخ مشابهی روبرو نشوند، اقدام نمایند.
از دید من، وقتی چنین اتفاقی بیافتد، شکست در رابطه مفهوم خودش را از دست می دهد و با این دیدگاه این جداشدن موهبت های زیادی برای فرد خواهد داشت که با بررسی آن ها، مفهوم آسیب کمرنگ خواهد شد.
در روانشناسی مفهومی به نام درمان بر اساس پذیرش و تعهد وجود دارد که در این نوع درمان توصیه می شود فرد قبل از هر تصمیمی ابتدا ارزش ها و چارچوب های خود را در آن زمان، مشخص کرده و اولویت بندی نماید، سپس بر اساس آن جدول سود و زیانی را برای خود ترتیب دهد که در آن محاسن و معایب آن تصمیم همراه با امتیاز بر اساس اولویت هر آیتم مشخص شود.
جدایی در هررابطه عاطفی نیز یک تصمیم مهم برای ما محسوب می شود؛ پس قبل از اقدام به این کار، لازم است فرد ابتدا محاسن و معایب حضورش در این رابطه را مشخص کرده و به آن ها را بر اساس اولویتش امتیاز دهد. به این ترتیب، تکلیف فرد با خودش روشن می شود که بر اساس چه چارچوبی می خواهد در رابطه بماند یا از آن خارج شود و اگر تصمیم بر خروج از رابطه گرفته شد، چون این تصمیم همراه با تفکری عقلانی است، فرد به تصمیمش متعهد می شود و پذیرش برای او راحت تر خواهد بود.
در زندگی انسان، هر زمانی که هدفی با پذیرش سختی ها و ناکامی هایش برگزیده شود، طی کردن مسیر برای فرد راحت تر می شود. با این شیوه، وقتی ما تصمیم می گیریم که از رابطه ای که مطابق چارچوب های اساسی ما نیست، بیرون بیاییم، سختی هایش را نیز می پذیریم و راحت تر می توانیم با آنها مواجه شویم؛ با این حال، پس از این جدایی، خاطرات، پیش بینی های منفی، افکار مزاحم، ترس ها، تردیدها، احساس گناه و سرزنش از عملکرد قبلی فرد در رابطه به ذهن فرد هجوم خواهد آورد که بسیار طبیعی است.
مثلا فردی را بدون در نظر گرفتن این که استعمال دخانیات از خط قرمز های ماست، انتخاب می کنیم و یا شخصی را برمی گزینیم که در کار و امرار معاشش، مسئولیت پذیر نیست، در حالی که خودمان فردی کوشا و هدفمند هستیم. سپس با این انتخاب اشتباه، با نا آگاهی مجبور به کنترل فرد مورد نظر می شویم تا او را با معیارهای خودمان تطبیق دهیم؛ غافل از اینکه هیچ کس با کنترل شدن و بدون خواست قلبی اش تغییر نخواهد کرد!
پس از مدتی هم ناکام و فرسوده با بررسی تفاوت هایمان از این رابطه بیرون می آییم. بعد از آن، آنچه در ذهن ما می گذرد این است که ما با هم خاطرات خوبی داشتیم و کاش فرد مقابلم را با کنترل گری از خود دور نمی کردم؛ غافل از این که این فکر کاملا واهی بوده و کمکی به حل تعارضات ما نمی کند، چرا که ما در ارزش های اساسی باهم متفاوت بوده ایم.
راهکاری که در این موارد پیشنهاد می شود، پذیرش طبیعی بودن این افکار در عوض جنگیدن با آن هاست.
بسیاری از مراجعین با موضوع شکست عشقی می خواهند که این افکار و خاطرات را فراموش یا ریشه کن کنند؛ غافل از اینکه هرگز حافظه ما به طور طبیعی بخشی از زندگیمان را فراموش نخواهد کرد، حتی اگر ملال آور باشند، حاوی درس های مهمی برای ما هستند؛ پس توصیه می شود که به جای جنگیدن با این افکار، با آگاهی به آن ها نظارت کنیم، آن ها را بنویسیم و تفکیک کنیم.
بخشی از این افکار، کاملا پوچ و واهی هستند که لازم است هر زمان با آنها مواجه می شویم گویی نوشته ای بر پنجره ی قطاری در حال گذر یا یادداشتی روی برگ شناور در رود روان به آنها می بینیم، اجازه دهیم بدون این که در درونشان غرق شویم از ذهن ما گذر کنند.
بخشی دیگر از این افکار قابل تحلیل و در واقع نقطه ضعف های ما در رابطه هستند که یا ناشی از عدم شناخت خودمان و فرد مقابل در ابتدای رابطه است که منجر به انتخاب غلط شده و یا از عدم مهارت یا کمبود ها و نقطه ضعف های رفتاری ما در رابطه نشأت می گیرند ، که در هر دو صورت لازم است آنها را حل و فصل کنیم و اگر نیاز به کمک داریم و خودمان از پس این کار بر نمی آییم به جای گفتگو با افراد غیر متخصص و عامی از مشاور حاذق و با تجربه کمک بگیریم.
لازم به ذکر است که بسیاری از این نقطه ضعف های ما به دوران کودکی و نوجوانی و یا روابط ناکام قبلی باز می گردد که منجر به تله ها و یا طرحواره های ناسازگار عمیق در شخصیت ما شده است.
مثلا فردی که پیش از این در رابطه ای مشاجرات مکرر پد رو مادر یا جدایی آنها را تجربه کرده است و یا خدایی نکرده یکی از آنها را از دست داده است با توجه به خلق و خو و ویژگی هایش، احتمالا تله ی “ترس از دست دادن” خواهد داشت که اگر تسلیم آن باشد آنقدر به شریک عاطفی اش می چسبد و کنترل گرانه رفتار می کند که به ناگاه او را خسته کرده و از خود می راند و اگر به این تله حمله کند آنقدر با پارتنر عاطفی خود با سردی برخورد می کند که به این طریق او را از خود دور می کند و یا حتی اگر به دلیل وجود این تله از ورود به رابطه عاطفی اجتناب کند، آنقدر احساس تنهایی خواهد کرد که در نهایت نمی تواند انتخاب درستی داشته باشد . پس در هر صورت این تله عامل شکست در رابطه می باشد که می توان با درمان آن از تکرار شکست در روابط بعدی جلوگیری کرد.
یا مثلا فردی که در دوران کودکی یا نوجوانی الگوی پدر و مادر منفی گرا یا بدبین را دارد اگر نتواند این الگو را تغییر دهد، وقتی وارد رابطه عاطفی می شود چون منفی گرایی و بدبینی در او درونی شده است نسبت به شریک عاطفی خود شک و شبهه ای افراطی دارد و آنقدر به او برچسب های منفی می زند و شخصیت او را مورد هدف قرار می داد که منجر به دلخوری و در نهایت اتمام رابطه خواهد شد. این ها تنها مثال هایی از ضعف افراد در ورود و طی کردن رابطه عاطفی است که متاسفانه منجر به شکست در رابطه می شود. وقتی فرد در رابطه ای متوجه این نقاط ضعف خود می شود، مراجعه به متخصص برای حل و فصل موضوع ضروری به نظر می رسد و در غیر این صورت هم در طی سوگ شکست عشقی و هم در رابطه آتی خود آسیب های زیادی را تجربه خواهد کرد.
در اینجا لازم است مجددا یاد آوری کنم که برای کاهش و جلوگیری از آسیب های شکست عشقی علاوه بر تفکیک افکار و استفاده از درمان های تخصصی، باید از جنگیدن با احساسات خود اجتناب کنیم .
شکست عاطفی دقیقا دردی مانند سوگ و از دست دادن عزیزان در اثر فوت را دارد بنابراین لازم است بپذیریم که ما با غمی دردناک و اندوهی بزرگ مواجه شده ایم و درک کردن خود و احساساتمان اصلی ترین کاری است که می توانیم برای خودمان انجام دهیم، البته برای هر نوع سوگی مهلتی مشخص داریم و لازم است در طی این دوران به این فکر کنیم که آینده ای روشن در انتظار ماست و قرار نیست تا آخر عمر درگیر این رابطه ناکام بمانیم، چرا که با زیاده روی در این سوگ در زمانی بیش از حداکثر دو ماه تبدیل به فردی افسرده خواهیم شد که ممکن است عنان اختیار از ما ربوده شود و ناچار شویم به دارو درمانی روی آوریم.
با توجه به این توضیحات هرچقدر خود را بیشتر درک کنیم و احساسات خود را راحت تر بروز دهیم، این دوره سریع تر و راحت تر طی خواهد شد.
از جمله کارهایی که برای گذر از این سوگ توصیه می شود، نوشتن نامه همراه با بیان کلیه احساساتمان خطاب به فردی است که او را ازدست داده ایم. لازم است در این نامه تصور کنیم که حقیقتا فرد مقابل مخاطب این نامه ماست.
به یاد داشته باشیم در دوران سوگ یادآوری آهنگ هایی که باهم گوش می دادیم و یا شعرهایی که باهم می خواندیم و به طور کلی مرور خاطرات، طبیعی است و منجر به دلتنگی ما می شود و حقیقت اینست که دلتنگی بخشی از رفتن است اما به هیچ عنوان نمی تواند دلیلی برای برگشت به آن رابطه باشد .
هر چقدر بدون غرق شدگی به این خاطرات اجازه ابراز وجود دهیم و گذر از ذهنمان را بدهیم به تدریج مانع پایداری آنها به شکل آسیب در درونمان خواهیم شد. با این کار در طی زمان این افکار و خاطرات طوری برایمان کمرنگ می شوند که حتی یادآوری آنها هم آزار دهنده نخواهد بود.
لازم است بپذیریم که عشق می تواند حیرت انگیزترین و در عین حال می تواند دردناک ترین هیجانی باشد که تجریه کرده ایم. همچنین باید بدانیم که ناپایداری خصوصیت عشق است و با این حال تجربه عشق یکی از نیاز های اساسی انسان و راهی برای یافتن معنا در زندگی اوست. پس تجربه آن بسیار ارزشمند است و می توانیم با پذیرش آسیب های احتمالی آن همزمان با برطرف کردن نقاط ضعف خودمان به رابطه ای پایدار و شیرین دست یابیم و از این فکر واهی و ناکار آمد که من دیگر نمی توانم عاشق شوم، بپرهیزیم.
عشق ترکیبی از شادی، ترس، اضطراب و حتی خشم و غم است. به همین خاطر یکی از پیچیده ترین هیجاناتی است که می شود تجربه کرد.
شریک شکست عاطفی مان را ببخشیم و رها کنیم.
یکی دیگر از کارهایی که پس از شکست عاطفی و برای جلوگیری از آسیب های آن لازم است انجام دهیم، پذیرش خشم نسبت به شریک عاطفی و اقدام به بخشش و رها کردن اوست که با بکارگیری راهکارهای زیر قابل انجام خواهد بود:
اولین نکته این است که فرد مقابل ما هم مهارت و آگاهی کافی نداشته است و احتمالا آسیب دیده ای بوده که آسیب زده است و این کار او عمدی نبوده است.
دوم اینکه ما هم در این تجربه شریک بوده ایم و مسلما نیاز به تجارب ارزشمندی داشته ایم که توسط آنها به رشد و آگاهی برسیم؛ بنابراین این شرایط بد مطلق نبوده است. می توانیم شریک مان را ماموری ببینیم که باعث رشد و آگاهی ما شده و در زندگی ما نقطه ی عطفی را ایجاد کرده است
در آخر این که اگر شریک ما با ناآگاهی به ما آسیب زده است، وظیفه مجازات او بر عهده ما نیست! مسلما او نیز طبق قانون کائنات، در جهت رشد خود با ماجراهایی روبرو خواهد شد؛ پس بهتر است به جای فکر تاوان و انتقام، سهم خود را بپذیریم و در جهت رشد و آگاهی خود گام برداریم.
دوستان من !
ناکامی نقطه قوام دهنده شخصیت آدمی است و ما را به نا امیدی و در عین حال خلاقیتی می رساند که می توانیم پس از آن گام های تغییر و رشد خود را به بهترین شکل برداریم و چه زیبا «مولانا» تمام این ها را در این ابیات بیان کرده است:
من درد تو را ز دست آسان ندهم
دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم
کان درد به صد هزار درمان ندهم
در پایان از تمام مطالب بیان شده می توان دریافت که:
1.با شناخت خود و چارچوب ها و ارزش ها و خط قرمزهایمان قبل از شروع یک رابطه، زمانی را در نظر بگیریم که این ویژگی ها را با فرد مقابل تطبیق بدهیم و بعد از شناخت اولیه فرد و پیدا کردن حداقل ۶۰ تا ۷۰ درصد هم سویی فکری، مابقی تفاوتها را بپذیریم و بدون اینکه بخواهیم فرد مقابل را تغییر دهیم، وارد رابطه ی عاطفی شویم.
2. اگر هم اکنون با خانواده یا دوستان خود مشکلاتی داریم، با پیدا کردن نقطه ضعف ها در جهت حل آن ها برآییم و مشکلات خود را به درون روابط خود حمل نکنیم؛ زیرا حضور این مسائل در درون رابطه بسیار آسیب زاست، به حدی که می تواند منجر به شکست در رابطه شود !
3. داشتن طرحواره های شخصیتی، عزت نفس پایین یا عدم احساس ارزشمندی و در پی آن زودرنجی، نداشتن توانایی نه گفتن و تایید طلبی و ایثار و از خود گذشتگی بیمار گونه، کمال گرایی و پذیرش مسئولیت های زیاد نسبت به خانواده، دوستان یا کارکه فرصت داشتن وقت مناسب و منطقی را از ما می گیرد، توقع زیاد از اطرافیان و زندگی و در پی آن خشم و عصبانیت و پرخاشگری و نداشتن مهارت های زندگی و رابطه مثل نحوه ی مرزبندی های ارتباطات و نداشتن انعطاف و پذیرش محدودیت های واقع بینانه در رابطه از جمله مواردی است که قطعا با آمار بالایی منجر به شکست در رابطه می شود؛ پس قبل از ورود به هر رابطه ای، لازم است حل و فصل شود !
در پایان باید گفت که حتی در صورت رعایت تمام موارد مطرح شده، باز هم شکست عاطفی در شرایط پیش بینی نشده زندگی اجتناب ناپذیر است. در این صورت می توانیم با پذیرش و درک احساس خود وگرفتن پیام های این واقعه ی اندوهبار و پذیرش سهم خودمان و برطرف کردن نقطه ضعف هایی که در پی این شکست تجربه کرده ایم و حل و فصل آنها و در نهایت، طی کردن فرآیند بخشش شریک عاطفی مان،آسیب های این شکست را تقلیل داده و خود را برای ورود به یک رابطه موفق و حتی الامکان بدون شکست در آینده آماده می کنیم.
ثبت ديدگاه