متن کامل این مقاله را مى توانيد در “مجله موفقیت” بخوانيد
وقتی حرف از رابطه ی موازی یا به عبارتی، بودن هم زمان در روابط متفاوت پیش می آید، متاسفانه سریعا فکرمان به سمت تنوع طلبی فرد می رود، در صورتی که اگر فرض ما این باشد که فرد دچار اختلال روانی نباشد، هر فرد متناسب با زندگی اش می تواند به دلایل متعددی که در ادامه به آن اشاره خواهد شد، وارد چنین رابطه ای شود
١. محرومیت عاطفی : فرد خلاء های زیادی دارد، تشنه محبت و عشق است و برای پر کردن آن ها به دنبال افراد بیشتری است، زیرا مسلما خلاء بیمارگونه او با تلاش یک نفر پر نمی شود
٢. احساس نقص و شرم : فرد خود را دوست داشتنی نمی داند و به این حس خود حمله کرده و با رویکرد جبران افراطی عمل میکند. همچنین این افراد از اینکه فرد مقابل شخصیت واقعی آن ها را بشناسد واهمه دارند و به همین علت روابط سطحی متعدد برقرار می کنند تا از عمیق شدن و یا طولانی شدن روابط جلوگیری کنند .
٣. ترس از دست دادن: فرد به دلیل ترس از دست دادن، به روابط متعدد پناه می برد تا در صورتی که شریک عاطفی خود را از دست داد، همیشه فرد جایگزینی وجود داشته باشد یعنی در واقع رابطه دوم را سوپاپ رابطه ی اول می کند و در این حالت، وقتی از شریک عاطفی خود ناراحت و دلخور است به جای حرف زدن و حل مشکلات به فرد دیگری پناه برده و خود را آرام می سازد که این کار تنها یک مُسکن است زیرا فرد دوم نیز نقایصی دارد که به مرور زمان متوجه آن ها می شود و به همین دلیل در کنار او نیز تسکین پیدا نخواهد کرد و با این کار، فقط با این کار مشکلاتش با شریک عاطفی اول بیشتر شده و قطعا درمانش نیز سخت تر خواهد شد
٤. ترس از شکست: فرد از شکست در روابط می ترسد، به همین علت با روابط متعدد، دور خود را شلوغ میکند. اغلب این افراد قبل از اینکه فرد مقابل بخواهد رابطه را ترک کند، اقدام به ترک رابطه میکنند و به این صورت از طرد شدن و شکست جلوگیری میکنند
٥. معیارهای سختگیرانه : این افراد با معیارهای سختگیرانه به دنبال یک شریک عاطفی هستند که بی نقص باشد و چون چنین فردی وجود ندارد، با افراد زیادی رابطه برقرار می کنند تا در واقع به نوعی، مجموعه ای از افراد مختلف را داشته باشند که هر کدام در زمینه هایی عالی باشند و بخشی از نیازهای بی شمار و گاه غیر منطقی آن ها را رفع کنند. این افراد به این موضوع توجه ندارند که علت کاستی در رابطه، شاید به دلیل نقص هایی است که خودشان دارند و دائما به جای خودشناسی و خودسازی به دنبال کشف نقایص فرد مقابل هستند
٦. ترس از تنهایی: این افراد از تنهایی می ترسند و از روبرو شدن با خود واهمه دارند، توان رویارویی با افکار و احساسات خود را ندارند و خودآگاهی و خود کنترلی ندارند؛ بنابراین برای جلوگیری از روبرو شدن با این تنهایی در روابط خود به دنبال جایگزین هستند که بتوانند به هنگام نیاز از آن استفاده کنند
٧. عدم بلوغ: فرد نیاز های خود را نمی شناسد، دچار سردرگمی و بی هدفی است و توان مدیریت هیجانات و تصمیمات خود را ندارد و تنها هدف آن ها که برطرف شدن حداکثری نیازهاست، وسیله را توجیه می کند .
٨. خودشیفتگی: برخی افراد می خواهند در مرکز توجه باشند و هرچه توجه بیشتری به آن ها شود، احساس رضایت بیشتری میکنند، این افراد سیراب نمی شوند؛ بنابراین با داشتن افراد متعدد در کنار خود، احساس بهتری خواهند داشت
٩. کنترلگری بیش از حد یکی از طرفین: این رفتار نادرست می تواند باعث شود که مرزهای فردی، طرف مقابل به طور کامل از بین برود یا اینکه یکی از طرفین رابطه بعد از مدتی به این نتیجه می رسد که تفاهم و تعامل درستی در رابطه وجود ندارد ولی به دلیل نداشتن مهارت گفت و گو برای حل مشکل یا به دلیل دوست داشتن طرف مقابل یا ترس از جدایی، بخواهد رابطه را به هر شکل ممکن حفظ کند ولی برای رفع نیازها به روابط موازی رو بیاورد
١٠. سودهای پنهان، فشار اطرافیان یا تابوهای تعریف شده: دلیل دیگر ممکن است به خاطر سودهای پنهان، فشارهای اطرافیان یا تابوهای تعریف شده در جامعه باشد که او را مجبور به ماندن در رابطه کند، بدون اینکه تعهدی را متوجه خودش بداند
١١. نداشتن رضایت از رابطه جنسی و یا نداشتن رابطه نرمال حسی و عاطفی:از عوامل دیگر می توان به نداشتن رضایت از رابطه جنسی و یا نداشتن رابطه نرمال حسی و عاطفی در رابطه اشاره کرد؛ یعنی طرفین حرف زیادی برای به اشتراک گذاشتن با هم ندارند و اولویت یکدیگر نیستند؛ پس به محض پیدا شدن فرد دیگری که بتواند نیاز به توجه آن ها را برطرف کند، جذبش می شوند
١٢. نداشتن چارچوب درست ارزشی و رفتاری، تنوع طلبی و پایبند نبودن به اصول اخلاقی، قائل نبودن حد و مرز برای ایجاد روابط خارج از اخلاق و تعهد و یا اعتیاد به روابط جنسی هم می تواند عاملی برای این انحراف باشد و لازم است این عوامل و چارچوب ها از کودکی در بستر خانواده به افراد آموزش داده شود
١٣. ایفای نقش نابجا: گاهی اوقات نقش ها در یک رابطه به درستی تعریف نشده اند مثلا یکی از طرفین به جای ایفای نقش همسر یا شریک عاطفی، بخواهد نقش پدر یا مادر را برای طرف مقابل رابطه ایفا کند و به عبارتی، مسئولیت همه چیز را بر عهده بگیرد و فرد دوم غیر مسئولانه سرگرم روابط دیگری شود که احساس مسئولیت خود در آن عرصه ارائه کند
در پایان، باید اشاره کرد که یکی از مهمترین عوامل در ایجاد این معضل، پایین بودن عزت نفس،اعتماد به نفس و عدم حس ارزشمندی در شخص بوده که باعث می شود وی همیشه به دنبال گرفتن تایید از افراد مختلف باشد و همین امر، باعث می شود که حل مشکلات خود را در ایجاد روابط متعدد با دیگران بداند.
به قلم دکتر نیلوفر اله وردی
بدود دیدگاه