متن کامل این مقاله را مى توانيد در “مجله موفقیت” بخوانيد

 

حضرت مولانا می گوید:

حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو

و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو

هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن

وآنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو

رو سینه را چون سینه‌ها هفت آب شو از کینه‌ها

وآنگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو

باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی

گر سوی مستان می‌روی مستانه شو مستانه شو

 

در این ابیات، حضرت مولانا از راه و رسم عاشقی می گوید و اینکه چگونه عاشق لازم است از سیاست بازی دست بکشد و سختی ها را به جان بخرد و چون پروانه به دور شمع وجود معشوقش بگردد، هر چند که گاهی بالش بسوزد و متحمل سختی شود 

 

عاشق از خودش و‌ مادیاتش می گذرد تا لایق نامش شود و اینجاست که با معشوق یکی می شود؛ منی از او باقی نمی ماند که کینه ای در آن جا بگیرد و‌ با این خلوص برازنده می شود که در جرگه عاشقان جای گیرد .

 

اما موضوع این است که  رسیدن به این جایگاه نیاز به آمادگی دارد که عطار از آن به نام طلب یاد می کند:

سر طلب گردد ز مشتاقی خویش 

جرعه ای می خواهد از ساقی خویش

 

هرکس، قبل از اینکه بخواهد عاشق شود، لازم است خودش را بررسی کند و‌ ارزش ها و خواهش هایش را پیدا کند که معشوقش را به اشتباه انتخاب نکند !

 

وقتی می دانیم که چه می خواهیم و بنا به شناخت خودمان معشوقی انتخاب می کنیم، حالا نوبت این می رسد که در عاشقی، عقلانیت را با احساس همراه کنیم و با تجربه و شناخت بررسی کنیم که آیا با معشوق هم مسیر هستیم یا خیر؟

گر نداری شادی ای از وصل یار

خیز باری ماتم هجران بدار

 

عشق مثل یکی از دارایی های ما نیست که بخواهیم بخشی از آن را به کسی ببخشیم یا دریغش کنیم و یا اینکه در ازای طلب کردنش به عنوان هزینه پرداختش کنیم

عشق دریایی بی کران است که هر کسی فقط خودش می تواند در آن غوطه ور شود و شرط وجود داشتنش، دریافت کردنش از دیگران نیست.

ما برای وجود خودمان در این دریا وارد می شویم و از شنا در آن لذت می‌بریم، بی منت و بی دریغ به همه چیز و همه کس عشق می دهیم و این را می دانیم که این عشق به ما بر می گردد اما نه لزوما از جایی که توقعش را داریم.

مبدا مهربانی‌ها و زیبایی‌ها، انسان را با چاشنی عشق خلق کرد و از نور خودش در او دمید. پس این مخلوق، بی‌خبر از این معجزه نمی تواند باشد.
انسانی که علاقه و محبتش را در گرو دریافت متقابل خرج می‌کند، در واقع عشقی خالص را تجربه نخواهد کرد، چرا که عاشق به خاطر احترامی که برای خودش و احساسش قائل است، هیچگاه مِهرش را معامله‌ای نمی‌بیند که از آن سودی کسب کند.
عشق و علاقه‌ش را تجارتی دوسرسود می بیند که هر دوطرف لذت و بهره آن را تجربه خواهند کرد.
عشق پیوند دو روح است نه یک قرارداد مکتوب که بخواهیم دقیقا طبق بند و مفاد قرارداد جلو برویم و اگر قوانین معامله به هم خورد، به دنبال گرفتن خسارت و جریمه از طرف مقابل باشیم
عاشق دنیایی پایش روی زمین است، کورکورانه پیش نمی رود و هر لحظه در حال بررسی، شناخت و ارزیابی از خود و معشوقش است تا راهش را اشتباه نرود
اگر چه عشق ورزیدن باید بدون توقع باشد ولی معشوق هم باید رسم عشق ورزی را بداند. اگر این مهارت دوطرفه باشد، معامله عشق ناب درمقابل عشق ناب می شود و عاشق ومعشوق لبریز از محبتی می شوند که موجب رضایت هردو است
عاشق زمینی نیاز به پذیرش آنچه به میل او نیست دارد ولی چون فرصتی زندگی در این دنیا محدود است، این پذیرش به معنای حل شدن در معشوق و ندیده گرفتن خودش نیست. بنابراین نه اینکه بخواهد با توقعات خود معامله گری کند بلکه مادامی که علی رغم تلاش هایش، معشوق او را از مسیرش منحرف می کند، راهش را تغییر می دهد و با شناخت خود که ناشی از تجربه ی جدید از مسیر رفته است، مسیر جدیدی برای خود می یابد !
قطعا شرط مهرورزی،احساس رضایت و خوشبختی ما در رابطه نمی تواند این باشد که همه ی انتظارات، آرزوها و رویاهای مان طبق خواست و برنامه ریزی ما برآورده شود. این امر قطعا از محالات است چون انسان ها با هم متفاوتند و از طرفی هم نمی توانند جای همدیگر قرار بگیرند.از طرفی زبان مهرورزی انسان ها، نوع نیاز و هیجانات و شرایطشان هم کاملا متفاوت است. اما فرد عاشق، زبان مهرورزی معشوق را می آموزد و با این کار به عشق شان عمق می دهد، به شرط اینکه فاصله ی نیازها خیلی زیاد نباشد. لازم است توجه کنیم فرد مقابلی که می خواهیم عشقمان را نثارش کنیم، درک عشق ما را داشته باشد چون پارو زدن یک طرفه باعث خشم ما می شود.
تمام اتفاق های قشنگ دنیا زاییده‌ عشقی ا‌ست که معامله نیست. اگر عشق معامله بود، هیچ مادری عشقی به فرزندش نداشت، در حوادث، کسی داوطلبانه کمک نمی کرد و هیچ انسانی خود را به خطر نمی‌انداخت تا آتشی را خاموش کند.
عشق معامله نیست؛ عاشق واقعی منتظر پاداش و دستمزد نمی ماند. عشق ورزی با ابراز کردن کم نشده بلکه شکوفا می شود.ما با عشق ورزیدن خالصانه و بدون منت، الگویی برای طرف مقابل هم هستیم که اگر عشقش رو بیان نمی کند، به تدریج به سمتش حرکت کند.

به قلم دکتر نیلوفر اله وردی

بدود دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *