رابطه بدون شکست
♦️چاپ شده در “مجله موفقیت” (شماره 409/دی 1399) ♦️
هر انسانی با خلق و خوی خاص که از ژنتیک و کهن الگوها می آید متولد می شود، در خانواده رشد می کند و تربیت می شود و تحت تاثیر محیط، الگوهای رفتاری اطرافیان، آموزش ها و فرهنگ و باور و اندیشه های خانواده،كودكى و تجارب متفاوتى را تجربه مى كند. با اين توضيح، «تفاوت» اصل بديهى انسانها با يكديگر مى شود كه مسلما در چهارچوب ها و ارزشها نيز دیده می شود. بنابراين قابل درك است كه هر انسانی طبق ارزشها و چارچوبهای نهادینه شده در وجود خود رفتار کرده و مسائل و ماجراها را از زاویه دید خود می بیند. قطعا وجود این تفاوت های فردی و احترام به فردیت انسانها می تواند باعث همزیستی مسالمت آمیز با اطرافیانمان و همچنین همسو با رشد فردی و اجتماعی ما باشد؛ زیرا ما در زمانه ای زندگی می کنیم که عمق و وسعت تفاوتها و نگرش ها بسيار زیاد شده و حتی این تفاوتها بین نزدیکترین اعضای یک خانواده نیز ديده مي شود.
از طرفي پذيرش اين تفاوتها كمك می کند راحت تر بپذیریم که قرار نیست همه ما شبیه به هم باشیم و شبیه به هم فکر کنیم و این باعث قشنگتر شدن زندگی مى شود؛ چون کمک مي كند كه بتوانيم با دیدگاهه ای متفاوت آشنا شویم و توانایی اینکه خودمون را جای آن فرد بگذاريم و از دید او به زندگی نگاه کنیم، بسيار رشد دهنده خواهد بود. جهت نيل به اين هدف لازم است منعطف باشيم و توانایی گوش دادن به حرف های دیگران را، حتی اگر متفاوت با نظرات و اعتقادات ما باشند، با پذيرش اين مسئله كه كسي كه ديدگاه متفاوت دارد، دشمن ما نيست، بلكه فقط چارچوب متفاوتى با ما دارد، در خود بالا ببريم.
يكى از مراجعينم مى گفت: « من در نقش مادر همیشه فکر میکردم بچهها باید صددرصد به حرف من گوش بدهند و هر چیزی که من میگویم، باید انجام شود. همین موضوع باعث بوجود آمدن اختلاف نظرهای زیادی بود و گاهی وقت ها پنهان کاری وجود داشت. ولی بعد از اینکه تفاوتها را پذیرفتم، آرامش بیشتری دارم و روابط بهتر شده است. »
يكى ديگر از مراجعین هم در مورد فرد مهم زندگي اش كه او را چندى پيش از دست داده بود، بيان مى كرد كه:
« بدون اغراق او کسی بود که اعتقادات و باورهایش با من تفاوت های اساسی داشت و هر دو این را میدانستیم؛ ولی درسی كه به من مي داد، اين بود كه او همیشه با عشق و محبت گوش می کرد و با عشق و محبت جواب می داد و دلایل خودش را بیان می کرد. حتی اگر من باز هم با او موافق نبودم، به نظر من احترام می گذاشت.
من یاد گرفتم که می شود خوب شنيد و خوب ديد و درک كرد. او با احترام به چهارچوب هاى فرد مقابل و با وجود تمام تفاوت هايش، شخصيت تاثير گذار جمع ما بود!»
همان طوركه در اين مثال ها كاملا مشهود است، اگر این تفاوت ها از طرف ما پذیرفته شوند، دیگر انتظار نخواهیم داشت که سایرین مطابق میل و سلیقه و خواسته های ما عمل کرده و مسائل را از بینش و دیدگاه ما تحلیل کنند؛ پس توقعات آزاردهنده را پایین می آوریم و با عشق به خود و دیگران تفاوت ها را پذیرفته و از دور باطل قربانی دانستن خود و مقصر دانستن دیگران خارج می شویم.
این پذیرش درونی، با انعطاف پذیری ما در مورد انسان ها و شرایطی که در آن واقع می شویم، نسبت نزدیکی دارد. با داشتن انعطاف پذیری می توانیم به راحتی نگرش خود را نسبت به این تفاوت ها و اصول ارزشی متفاوت تغییر داده و دائما برای تغییر شرایط برحسب منطق صرف خودمان و تحمیل ارزش های مان به دیگران در جدال نباشیم.
از طرفي، پذيرش در کنار عشق، علاقه، احترام متقابل و بسیارى از ارزش هاى فرد معنا پیدا مى كند؛ يعنى در رابطه لازم است ويژگى هاى ارزشمندى وجود داشته باشد كه به خاطرش از تفاوت ها گذر كنيم. مسلما هیچ دو نفری نیستند که کاملا شبیه هم باشند و اگر اين پذیرش وجود نداشته باشد، به دنبال ايجاد توقع زياد كه همگان بايد مطابق معيارهاي ما عمل كنند، متاسفانه تنهایی و انزوا از راه می رسد و به دنبال آن انواع مشکلات روانی بوجود می آیدکه زندگی را از هر حیث سخت تر و دشوارتر می کند.
پذیرش تفاوت ها، به خصوص در روابط زوجی، به مستحکم تر شدن رابطه منجر می شود. اینکه بپذیریم همانطورکه اثر انگشت انسانها منحصر به فرد است، باورها و طرز فکر و منطق شکل گرفته درونمان هم منحصر به فرد است، مى تواند انعطاف ما را در رابطه بالا برد.
وقتی ما انسان ها ارزش های خودمان را بشناسیم و برای زندگی خود فلسفه و هدف مشخصی داشته باشیم و به این مساله آگاه باشیم که اگر ناملایماتی هم در مسیر جریان زندگی وجود داشته باشد، می توانیم از آنها در جهت رشدمان استفاده کنیم، دست از جنگیدن با زندگی و اتفاقات و تفاوتها برمی داریم و آنچه را که نمی توانیم تغییر دهیم با صلح درونی می پذیریم.
برای کم کردن تنش ها و به تعادل رساندن اختلافاتی که بر اثر وجود تفاوت های فردی در روابط پیش می آید، به ابزارهايي نياز داريم: اول اينكه منطق هر فرد متشكل از تفكر و احساس اوست و این مسئله از فردی به فرد دیگر متفاوت مى شود؛ بنابراين اينكه بگوييم رفتار منطقي ، فكر منطقي و احساس منطقى اين است و جز این نیست، به طور بديهى امری نادرست است. مثلا ممكن است یک نفر شخصيتی بذله گو داشته باشد و در محيط خانواده و كار به همين شكل رفتار کند؛ در عين حال همسر او فردى جدى است كه كاملا رويكردش فرق دارد. با توجه به اصل ياد شده لازم هست هر دو فرد به تفاوت هاى يكديگر احترام گذاشته و در جهت تغيير يكديگر تلاش نكنند!
مورد بعدى هوش عاطفى است كه تاثير بسزايي در حل مشكلات ناشى از تفاوت ها دارد. هوش عاطفى شامل سه اصل مهم است: ابتدا اينكه احساسات و عواطف خود را بشناسيم و به آنها توجه كنيم و در پى آن احساسات فرد مقابل را نيز در نظر بگيريم و سپس جهت ايجاد هيجان مناسب در محيط حتي الامكان تلاش كنيم. فرض كنيم همسر ما خلق و خوى حساس و نكته سنجی دارد ولى ما فردى نسبتا سهل گير هستيم ! در اين ميان وقتى همسر ما از فردى دلگير مى شود، احترام به تفاوت ها ايجاب مى كند كه احساسات او را درك كرده و با او همدلى كنيم، حتى اگر با او موافق نيستيم؛ سپس در فرصت مقتضي و در صورت نياز، نظر خود را به او به عنوان نگاه متفاوت به ماجرا ارائه كنيم !اشتباه رفتارى ما اينجاست كه بدون در نظر گرفتن تفاوت ها و درك احساس فرد مقابل فقط مى خواهيم نظر خودمون رو تحميل كنيم.
نگاه بالكنى و فاصله گرفتن از موضوع هم يك روش موثر در جهت كاهش تنش هاى ناشي از تفاوت هاست. بنابراين وقتى مشكلى پيش مى آيد، در ابتدا بهتر است کمی از موضوع فاصله گرفته و با سکوت هوشمندانه اجازه دهیم هیجانات ما به تعادل برسند؛ ضمن اینکه سهم خود را از ماجرا پذیرفته و بدانيم در بروز يك ماجرا، طرفين نقش ايفا مى كنند و دائما انگشت اتهام خود را به سمت طرف مقابل نگیریم !
يكى از باورهاى رايج ما اين است كه « تا تنور داغ است، بچسبان!» ؛ غافل از اينكه ممكن است نان مورد نظر بسوزد، چون اين كار باعث مى شود كه بدون در نظر گرفتن تفاوت ها و با هيجان خام و اوليه اى كه هيچ تعقلي در آن نيست، پاسخ هايي بدهيم كه جز پشيماني حاصلي ندارد. یادمان باشد وقتی از یک رابطه سود پنهان می بریم، سختی های آن را هم باید قبول کرده و برایش راهکار پیدا کنیم،
چون زندگی خوب، ساختنی ست؛ یعنی اگه زندگی مان و شخصی که با او در یک رابطه هستیم، ارزش ادامه دادن را دارد، پس ایرادها را هم بپذیریم و مدام گله وشکایت نکنیم، غر نزنیم و دائم در مورد آن صحبت نکنیم . در واقع از مشکل فاصله بگیریم و به خودمان فرصت بدهیم و بعد با اطلاعات بيشتر و بعد از تامل كافى به راه حل مطلوب برسيم.
حال با توجه به اين قوانين و اصول جهت حل مشكلات و سوء تفاهم ها می توانیم با گفتگوی مشارکتی در یک فضای آرام و تبادل نظرات و نیازها، بدون قضاوت و پیش داوری و سوگیری، محیطی مورد اعتماد و همدلانه و به دور از استرس و هیجانات منفی به وجود آورده و به طور شفاف و با رعایت احترام طرف مقابل، نظرات خود را بیان کنیم و در عین حال شنونده خوب و منصفی هم برای نقطه نظرات طرف مقابلمان باشیم؛ ضمن اینکه باید راه حل های موجود را به درستی و طبق سود و زیان ها بررسی کرد؛ به عبارتی باید از تکنیک گفتگوی برنده-برنده استفاده کرد
وقتی کسی با استفاده از تکنیک های مهارتی صحیح تمام تلاش خود را کرده و به این نتیجه می رسد که فرد مقابلش در مورد آن مسئله غیر قابل تغییر است، می تواند با پذیرش این تفاوت به خواسته و چارچوب ارزشی او احترام بگذارد و از آنجا که آن فرد شخص مهم و ارزشمندی در زندگی شما به شما می رود، این امکان وجود دارد که با جابجا کردن بعضی اولویت های ارزشی (نه زیر پا گذاشتن آن ها) و انعطاف پذیری و غرق نشدن در مشکل و با مدیریت صحیح، راه حل های جدیدی را برای حل اختلاف در نظر بگیرد، نه اینکه به شکل متعصبانه به فکر نتیجه گیری صرف ، مطابق با آنچه که در ذهنش می گذرد، باشد.
گاهی لازم است با در نظر گرفتن اینکه موضوع مورد اختلاف برای کدام یک از طرفین اهمیت بیشتری دارد، طرف مقابل انعطاف به خرج دهد و اگر ضرری متوجه بنیان رابطه نیست،کمی بیشتر از موضع خود فاصله گرفته و امتیاز بيشترى به طرف مقابلش بدهد.
البته لازم به ذکر است که این پذیرش و انعطاف پذیری نباید همیشه یک طرفه باشد، باید حقیقی، قلبی و با عشق باشد و نه از روی مهرطلبی و اینکه صرفا برای خاتمه دادن به داستان و قرار گرفتن در حاشیه ی امن نباشد؛ چون در دراز مدت باعث خشم درونی شده و در جایی که نباید، بروز کرده و به بدنه ی رابطه آسیب می رساند. به عبارت ديگر، درست است كه ما چارچوب ها و ارزش هاى مشخصي براى خود داريم كه آن ها را در حوزه هاى مختلف شناسايي كرده ايم، ولي در هر حوزه، ارزش هايي هم وجود دارد كه هنگام تعاملات، اهميت كمترى براى ما دارند و بنابراين در گفتگو مي توانيم در موردشان با انعطاف بيشترى صحبت كنيم. مخلص كلام اينكه ارزش هاى ما وحى منزل نيستند و ممكن است به مرور زمان در اثر تجارب و يا احترام به ارزش هاى ديگران، گاهي جا به جا شده يا حذف شود و يا ارزش هاى ديگرى جايگزين آن ها شوند. البته اين كار لازم است با درايت صورت پذیرد.
دکتر نیلوفر اله وردی
ثبت ديدگاه