خودخواهی یا دگرخواهی

مهرطلبی

♦️چاپ شده در “مجله موفقیت” (شماره 411/اسفند 1399) ♦️

یکی از دغدغه هایی که گاهی ما انسان ها دچار آن می شویم، ماندن بر سر دوراهی خودخواهی و دگر خواهی است؛ جایی که قدرت تشخیص ما مختل می شود و نمی توانیم خوب را از بد تشخیص دهیم . در اینجا قصد داریم مقداری به تحلیل این دو مفهوم بپردازیم و از ابعاد مختلف آنها را بررسی کنیم .

قبل از هر چیزی بهتر است تعریفی درست از دو مفهوم «خودخواهی» و «دیگرخواهی» داشته باشیم:

خودخواهی :

خودخواهی به معنی در اولویت قرار دادن و مقدم دانستن ارزش ها و منافع خودمان است

اگر در خودخواهی افراط کنیم آنقدر خودمان را برتر می دانیم که مسئولیت مان در قبال دیگران و جامعه ای که در آن زندگی می کنیم فراموش می کنیم و نظرات و نیازهای آنها را نادیده می گیریم .خودخواهی افراطی آفتی است که امروزه بسیاری از جوامع بشری را فراگرفته و نمودهای آن در جامعه و خانواده ها منجر به بروز مشکلات زیادی شده است . فرد خودخواه، همه چیز را برای خود می داند در صورتی که هر انسان بعنوان تکه ای کوچک از پازل بزرگ الهی ، حقوق و توان محدودی دارد و در برابر قدرت کائنات هیچ است . بنابراین مشکلات زمانی ایجاد می شود که ما از خودمان دور می شویم و محدود بودن توان خود را به فراموشی می سپاریم و حاضر نمی شویم هیچ محدودیتی را در این دنیا بپذیریم . خودخواهی ممکن است ناشی از غفلت ، غرور ، تله استحقاق و … باشد که همه ی این عوامل از چشمه غفلت آب می خورند .

مثلاً من دوست دارم با صدای بلند به موسیقی گوش کنم فارغ از اینکه ممکن است این کار مخل آرامش همسایه شود . در اینجا علاقه ی خود را موجه می دانم و توجهی به همسایه ندارم .

دگرخواهی:

دگرخواهی نقطه مقابل خودخواهی است . دگرخواهی یعنی خودمان و خواسته هایمان را بخاطر دیگران نادیده بگیریم و حقوق دیگران را مقدم بدانیم . در دگرخواهی ممکن است ما بخاطر دیگران دست به کاری بزنیم که انجام آن در حد توانمان نیست. زیاده روی در دگرخواهی هم می تواند خطرساز شود به خصوص زمانی که همه ی کارها و گفته هایمان بر اساس دیدگاه و عقاید دیگران باشد . اینجاست که گاهی هیچ حرفی نمی زنیم و کاری نمی کنیم تا مبادا به کسی بر بخورد یا نظرش مخالف با نظر ما باشد . به جرأت می توان گفت دگرخواه های افراطی ارزش های خود را به خوبی نمی شناسند و بدتر اینکه خواسته های خود را سرکوب می کنند که این کار گاهی ممکن است تبعات وحشتناکی داشته باشد

این اتفاق بین زوجین هم رخ می دهد زمانی که همسرمان را خیلی دوست داریم و بیش از حد برای رفاه، خوشحالی و رضایت او انرژی صرف می کنیم و در این مسیر روی خودمان و ارزش هایمان پا می گذاریم .

دگرخواهی ممکن است ناشی از تله ایثار، رها شدگی، کمالگرایی و تایید طلبی باشد .

تله ایثار زمانی اتفاق می افتد که ما در «علاقه اجتماعی» افراط کنیم و خودمان را در نظر نگیریم؛ مثلاً شخصی با پای شکسته عصای خود را به همکارش که پایش ورم کرده می دهد . بعضی اوقات دگرخواهی نامتعادل منجر به مهرطلبی می شود و ما خود را نادیده می گیریم تا تایید دیگران را بدست آوریم و در نتیجه زمانی که طرف مقابل مثل ما رفتار نمی کند آشفته شده و به دریایی از خشم تبدیل می شویم . مثلاً وقتی به همراه دیگران به سفر می رویم، در طول سفر هیچ نظری نمی دهیم و با هر پیشنهادی موافقت می کنیم اما در جایی نامناسب درخواستی را مطرح می کنیم که توسط همسفران رد می شود و این رد شدن، ما را به شدت بهم می ریزد . شاید عجیب باشد، ولی افراد مهرطلب، اگر کاری غیر از دگرخواهی انجام دهند احساس گناه و عذاب وجدان دارند .

گاهی خودخواهی و دگرخواهی افراطی از این موضوع نشأت می گیرد که ما مسئله ای را در ناخودآگاهمان سرکوب کرده ایم و نمی پذیریم که هر کدام از ما در شرایطی ممکن است خودخواه یا دگرخواه باشیم .

در مورد خودخواهی ریشه ی سرکوب درونی ما اینست که در فرهنگ و جامعه ما صفت خودخواهی یک مسئله منفور معرفی شده و اغلب ما از دوران کودکی مان از این که خودخواه باشیم خجالت می کشیدیم، در صورتی که واقعیت امر اینست که تنها خودخواهی افراطی می تواند ناپسند باشد. نکته مهم این است که هم خودخواهی و هم دگرخواهی افراطی می تواند از عزت نفس و احساس ارزشمندی پایین ما نشأت بگیرد.

تعادل:

«تعادل»؛ واژه ای که درمان هر دردی است . شاید مصادیق زیادی از مفهوم های خوب و ارزشمند را پیدا کنیم که اگر در آن ها زیاده روی شود، دیگر خوب نیستند. ساده بگویم افراط و تفریط، در هر جایی باشد، آسیب زاست، عامل فساد می شود و تا بی نهایت، خراب کار است . ولی درمان این مفسد بزرگ این است که «اصل تعادل» را همیشه در ذهن داشته باشیم و آن را رعایت کنیم؛ چنان که گفته اند: «بهترین کارها، میانه آنهاست.»

خودخواهی و دگرخواهی هم شامل همین قاعده می شوند و هر دو در یک طیف قرار دارند که وجود هر کدامشان در حد تعادل، نیاز یک انسان سالم است. برای رسیدن به این مهم، نخست باید جایگاه خود و دیگران را در زندگیمان بشناسیم و همیشه مدنظرمان باشد که اولویت اولمان خودمان باشیم به شرطی که به دیگران آسیب نرسانیم .

دگرخواهی و خودخواهی لازم و ملزوم هم هستند و این مفهوم باعث می شود ما معنی تعادل را بهتر درک کنیم؛ چون اگر به هر کدام به تنهایی اهمیت دهیم، از تعادل خارج شده ایم. گاهی نیاز است با اطرافیانمان همدلی کنیم و مراقب احساساتشان باشیم و تعهد به دیگران را رعایت کنیم . شاید در مواقعی، برای دیگران کاری انجام دهیم ولی گاهی هم لازم است جواب « نه » بگوییم، به خودمان احترام بگذاریم، خود را نوازش کنیم و پای علایقمان بایستیم. بنابراین بهتر است فردیت و علاقه اجتماعی مان را توأمان در نظر بگیریم و حتماً به این مسئله توجه کنیم که باید در ابتدا حال خودمان خوب باشد تا بتوانیم باعث ایجاد حال خوب دیگران باشیم و تأثیر مثبت بگذاریم. کسی که خود را نادیده می گیرد، نمی تواند به معنای واقعی عاشق باشد و عشق را تجربه کند .

برای ایجاد تعادل باید با اعتماد به نفس روابطمان را مدیریت کنیم. لازمه ی این کار هم این است که نخست چارچوب ها و ارزش هایمان را دقیقاً بشناسیم و دیگران را مثل خودمان ارزشمند بدانیم و هر چه برای خود می پسندیم برای دیگران هم بپسندیم و بالعکس .

خودخواهی و دگرخواهی شبیه دو کفه یک ترازو هستند .

ترازو یک فروشگاه را در ذهن تان تجسم کنید که کفه خودخواهی مربوط به وزنه هاست و کفه دوم ترازو که دگر خواهی است، همان اجناس هستند که دیگران از ما طلب می کنند. پس دنیا، مانند ترازوی یک فروشگاه، در حالت عادی، رخدادها را خنثی و در تعادل کامل نشان می دهد . اما چالش اصلی زمانی ایجاد می شود که ما از تعادل خارج می شویم و کفه دگرخواهی با وزنه های ما در یک راستا قرار نمی گیرد. پس در این شرایط، باید انعطاف به خرج دهیم. در واقع یک عمل ما می تواند از نگاه دیگران خودخواهی به شمار رود ولی با توجه به ارزش های ما اینطور نباشد و حتی خود ما آن را دگرخواهی تلقی کنیم .

حد و مرزها در خودخواهی و دگرخواهی

حد و مرز خودخواهی و دگرخواهی را لیست ارزشی و منطق ما تعیین می کند و یک تعریف عمومی که بتواند برای همه یکسان باشد، در این زمینه وجود ندارد؛ بنابراین ایجاد تعادل بر مبنای ارزشهای ما صورت می گیرد و بستگی به طرفین، نوع ارتباطشان، ژن و خلق و خوی آنها و شرایط دارد .

جالب است بدانیم انرژی مثبت دگرخواهی بی تردید کمتر از لذت خودخواهی آگاهانه نیست. گاهی اوقات بهتر است از روی عشق و علاقه اجتماعی، در برابر خواسته اطرافیان انعطاف به خرج دهیم و بعضی از ارزش هایمان که برای ما در اولویت نیستند، نادیده بگیریم . برای مثال، مادرمان مهمان هایی را دعوت کرده که ما خیلی از هم صحبتی آنها لذت نمی بریم، برای خوشحالی مادر مخالف میل مان عمل کرده و در مهمانی حاضر می شویم

انعطاف در نتیجه هوش هیجانی بالا ایجاد می شود؛ در شرایطی که ما توانایی درک احساسات خود و طرف مقابل و شرایط محیطی را داشته باشیم و تک بعدی به ماجرا نگاه نکنیم . ما برای رشد کردن قطعا نیاز به یک نیاز به چارچوب ارزشی منعطف داریم. نتیجه اینکه هر کدام از مفاهیم خودخواهی و دگرخواهی در جای خود پسندیده و کارساز است به شرطی که بتوانیم در موردشان به جمع بندی و نوع نگرش درستی برسیم .

دکتر نیلوفر اله وردی