خشم خاموش تحمل، آرامش پذیرش
♦️چاپ شده در “مجله موفقیت” (شماره 429/تیر 1401) ♦️
♦️متن کامل این مقاله را مى توانيد در “مجله موفقیت” بخوانيد
برای همه ما پیش آمده که به خاطر تفاوت ارزشها و اختلاف سلیقهای که با بعضی از اطرافیانمان داریم، با آنها به مشکل برخوردهایم و بینمان کدورتهایی ایجاد شده است یا موضوع تلخی برای ما اتفاق افتاده که در آن هیچ نقشی نداشتهایم. در این موارد دو نوع بازخورد میتوانیم از خود نشان دهیم که در ادامه در مورد آن به صحبت میپردازیم.
تحمل
تحمل همان سوختن و ساختن است که همراه با بغض و خشم است.گیر کردن و دست و پا زدن بیهوده در یک باتلاق است.
تحمل به معنای حمل کردن مشکل است یعنی مسئله در وجود ما حل نشده، بلکه فقط سرکوب شده است و موجب خشم می شود، در نتیجه دائما ما را دچار تلاطم می کند و مثل یه زخم سر باز دائما چرک می کند
زمانی که رفتار یا مساله ای را تحمل می کنیم، همچنان نسبت به آن مساله به هم ریختگی، عصبانیت و خشم داریم که با کوچکترین تلنگری بالا می آید و به شکل اغراق آمیز و نابجا بروز می کند
با تحمل کردن دائما مشکل به صورت افکارعرضی در ذهن ما می چرخد و در روند عادی زندگی و حال درونی ما تاثیر می گذارد و در آخر ما را به نتیجه نمی رساند و باعث می شود تا رضایت درونی نداشته باشیم. در ادامه به دلیل درگیری ذهنی که ایجاد می کند باعث می شود از موضوعات مهم تر یا دارای اهمیت درهمان سطح نیز غافل شویم و در یک چرخه معیوب بیافتیم
تحمل، گاهی ریشه در سنت، رسم های غلط و ناآگاهی دارد و گاهی دلیلش اعتقاد به پاداشی است که به افراد وعده داده شده تا دردها را تحمل کنند و حتی ممکن است بعضی تحملها به خاطر سود پنهانی باشد که پشت آن وجود دارد
اکثر افرادی که تحمل می کنند، روی صندلی قربانی نشسته و همیشه از زندگی شکایت دارند و حال درونی شان خوب نیست و با کوچکترین اتفاقی هم می خورند
گاهی اوقات تله هایی مثل ترس از تنهایی، ترس از تنبیه شدن و یا تاییدطلبی و …. باعث می شود که به « تحمل کردن » عادت کنیم که با آگاه شدن نسبت به این تله ها و نگه داشتن آنها در حد تعادل می توانیم از مرحله تحمل به مرحله پذیرش برسیم
در تحمل با دو موضوع طرف هستیم:
اول آن فرد یا موضوعی که تحملش می کنیم.
دوم خودمان.
مورد اول را می توان هضم کرد، ولی دومی را نه، طرف شدن با خودمان به صورت ناآگاهانه، باعث ایجاد تعارض پنهان و فرسودگی تدریجی می شود.
در تحمل با اینکه من تصمیم گرفتم در یک موقعیت خاص بازخورد اجتنابی یا تسلیمی داشته باشم اما بازهم از درون با خودم و احساساتم درگیرم و در نهایت با تمام آن خشم خاموشی که در وجودم انباشته می کنم یک جایی ممکن است فوران کنم.
پذیرش
پذیرش یعنی درک و پذیرفتن تمامی نقاط ضعف و قوت طرف مقابل بدون اینکه باعث شود از ارزشهای خودت دور شوی و به ارزشهای طرف مقابل هم احترام بگذاری
قدم اول در پذیرش این است که تو در درون با خودت به صلح برسی، یعنی در ابتدا به این باور برسیم که آن موضوع خاص یا به صلاح نیست یا کاری از دستمان برنمی آید و باید آن را به همین شکلی که هست بپذیریم و در تله ی شادمانی(قرار نیست همه چیز آنطور که ما می خواهیم باشد) قرار نگیریم، در نتیجه در روال عادی زندگی ما تاثیر منفی نمیگذارد.
در پذیرش مهمترین مساله نگرش و تفکر ما نسبت به ماجراست. ما با احساس واقعی خودمان ارتباط برقرار می کنیم و با توجه به نوع مساله به دنبال راه حل می رویم. در صورتیکه به راه حل نرسیدیم، مجدد به ارزیابی خود و شرایط موجود می پردازیم و با رضایت درونی حل مشکل را به گذر زمان، بهبود شرایط و هوشمندی کائنات می سپاریم
در واقع در پذیرش، ما مسئله را در وجود خود حل کردیم ولی ممکن است باز هم گاهی ما را ناراحت کند که شدت خیلی کمتری دارد، شبیه زخمی که بسته شده و فقط ردی از آن به جا مانده و مانع عملکرد ما نمی شود
در واقع ممکن است اتفاق موردنظر هیچگاه برای مان قابل قبول و خوشایند نشود و یا به هردلیلی شرایط تغییر اوضاع را نیز نداشته باشیم، به همین دلیل آگاهانه سعی می کنیم برجنبه های دیگر شخصیت فرد مقابل یا آن اتفاق تمرکزکنیم.
تفاوت پذیرش و تحمل
نکته اساسی در تفاوت بین تحمل و پذیرش «رنج» است، یعنی در پذیرش به این باور درونی می رسم و میتوانم قبول کنم که الان این موضوع به صلاحم نیست یا در کنترل من نیست و بهتر است بپذیرم تا زندگی بهتری برای خودم داشته باشم
اما در تحمل، دچار «رنج» می شویم؛ خود و دیگران را بابت این تحمل سرزنش می کنیم و تمام جسم و روحمان درگیر این ماجرا می شود و از زندگی کردن جا می مانیم
درتحمل، من خود را قربانی شرايط می دانم و خشم وتنفر در من بوجود مي آيد اما درپذيرش، من بي هيچ اجباري، باتوجه به معدلگيري شرايط و جدول سود و زيان به پذيرش در آن مورد خاص رسيده ام
به عنوان مثال همسر یک خانم را در نظر بگیرید که متعهد، مسئولیت پذیر و با محبت است، احترام می گذارد ولی در کار خانه کمک نمی کند.
اگر بخواهد مشکل را حمل کند، هر روز باید سر این موضوع بحث و دعوا کند و خشم بگیرد و نمی تواند خوبی های طرف مقابل را ببیند و با آن کنار بیاید.
اما در « پذیرش» ، می پذیرد این آدم در کنار ویژگی های مثبتی که دارد، تنبل است. وقتی به این موضوع پذیرش می دهد دیگر از این فکر که چرا به من کمک نمی کند، چرا اینطوریه و … رها می شود.
یا مثلا در مرگ عزیزان می پذیریم که مرگ جبر است و این اتفاق برای همه می افتد و زندگی در جای دیگری ادامه دارد و باعث می شود که به پذیرش برسیم، وقتی شخصی به مرحله پذیرش می رسد، ازدرون آروم است چون تکلیفش با خودش مشخص است و مسیرش را می داند
الان که در روزهای کنکور سراسری هستیم، چه خوب که در این مورد هم مثالی بزنیم، فرض کنید فردی یکسال تمام زحمت کشیده است تا بتواند رتبه ی مناسبی در کنکور بدست بیاورد ولی وقتی نتایج مشخص می شود، رشته ی دلخواهش را قبول نشده است، قطعا در روزهای اول دچار دلسردی و ناراحتی می شود ولی در ادامه می تواند با پذیرش این موضوع، کم کم شرایطش را دوباره مورد ارزیابی قرار دهد و نقص هایی را که در سال قبل داشته تا جای امکان برطرف کند تا بتواند در ادامه موفق تر باشد. او باید بداند که هیچ اتفاقی بد مطلق نیست و نباید خود را سرزنش کند و در این حال بد بماند، کنکور سرنوشت ساز نیست
جمع بندی
هر آدمی خصوصیات منحصر به فردی دارد که ممکن است ما دوست نداشته باشیم و مورد قبول ما نباشد ولی وقتی فردی را می پذیریم در واقع تمام موارد خوب و بد آن را می پذیریم
مثلا اگر رفتاری از طرف مقابل دیدیم که آن را دوست نداشتیم باید به خودمان بگوییم: « این رفتار، یک رفتار از کل خصوصیات اوست»
و وقتی به پذیرش برسیم طرف مقابلمان را با تمام رفتارهای متفاوتش دوست داریم مگر اینکه رفتارش بسیار آسیب زننده باشد که این بحثجداگانه ای دارد
دکتر نیلوفر اله وردی
ثبت ديدگاه